مناجات شب قدر با صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه
گم کردهام به ظلمت شب نـور ماه را حـس میکـنم بـدون تو سخـتی راه را تا کی بنـاست از غـم و داغ مُـفـارقت هر صبح و شام سر بکـشم جام آه را این جمعه هم گذشت و ندیدم نگار خود یـعـنی نشد که تکـیه زنم تکـیهگـاه را هـر هـفـتهای که میگـذرد آه میکـشم طی میکنم بدون تو هر سال و ماه را ای کعبهای که خال سیاهت مطاف ماست روزی نـما که بـوسه زنم قـبـلهگاه را آقـا اگـر چه نـوکـر خـوبـی نـبـودهایم از مـا مـکـن دریـغ تو نیـمـه نگـاه را آخــر چـگـونـه بـیمـدد مـهـربـانـیـت جـبـران کـنـیم این همه عـمـر تـباه را مقصود ما در این شب احیا فقط تویی احـیـا نـمـا تـو این دل غـرق گـنـاه را قرآن به سر بگیر و به زهرا قسم بده پـــروردگــار بــنـدۀ بـیســرپــنـاه را شـایـد به آبــروی تـو و نــام مــادرت بخـشـد خـدا معـاصی این روسـیاه را آقا بیا به فـرق پُر از خـون مـرتضی امـشـب درآر بـنـدۀ در قـعــر چـاه را |